×
We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more

gegli

فنچول

داستان های کوتاه و خنده دار

× داستان های کوتاه و خنده دار
×

آدرس وبلاگ من

fenchooll.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/hamifenchooll

Access to the friends list is not allowed for anyone
× Access to Groups list is just allowed for this person's friends

فنچول 11

یک روز مردی در حال عبور از خیابان کودکی را مشغول جابجایی بسته ای دید که از خود کودک بزرگتر بود، پس به نزدیکش رفت و گفت: عزیزم بگذار تا کمکت کنم.
مرد وقتی خواست بسته را بردارد دید که حتی حملش برای او مشکل است چه برسد به این بچّه.
کمی که رفتند مرد از کودک پرسید چرا این بسته را حمل می کند؟
کودک در پاسخ گفت: که پدرش از او خواسته است.
مرد پرسید: چرا پدرت خودش این کار را انجام نداد؟ مگر نمی دانست که حمل این بسته برایت چقدر سخت است؟
کودک جواب داد: اتفاقا مادرم هم همین حرف را به پدرم زد ولی او گفت:
"خانم بالاخره یه خری پیدا می شه به این بچّه کمک کنه دیگه!"
چهارشنبه 10 اسفند 1390 - 2:28:24 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
آمار وبلاگ

15857 بازدید

30 بازدید امروز

10 بازدید دیروز

46 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements