فنچول 8
می دانید داستان " گربه را دم حجله کشتن" چیست؟
میگویند در ایام قدیم دختری تندخو و بد اخلاق وجود داشته که هیج کس حاضر
به ازدواج با او نبوده است. پس از چندی پسری از اهالی شهامت به خرج می دهد و
تصمیم می گیرد که با وی ازدواج کند. بر خلاف نظر همه ، او میگوید که
میتواند دخترک را رام کند. خلاصه پس از مراسم عروسی ، عروس و داماد وارد
حجله میشوند و ...... . چند دقیقه از زفاف که میگذرد پسرک احساس تشنگی
میکند . گربه ای در اتاق وجود داشته از او میخواهد که آب بیاورد. چند بار
تکرار میکند که ای گربه برو و برای من آب بیاور. گربه بیچاره که از همه جا
بی خبر بوده از جایش تکان نمی خورد تا اینکه مرد جوان چاقویش را از غلاف
بیرون می کشد و سر از تن گربه جدا میکند. سپس رو یه دختر میکند و میگوید
برو آب بیار....
پنجشنبه 27 بهمن 1390 - 2:53:44 PM